سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که عوض را باور کند ، در بخشش جوانمرد بود . [نهج البلاغه]

سخن روز

 

                                           مصاحبه بر و بچ با اقای خاتمی در بازتاب

   با جمعی از بروبچه‌های قدیم جنگ که حالا جزو سرداران مطرح عرصه دفاع مقدس هستند، نزد سیدمحمد خاتمی رفتیم. جلسه با نماز ظهر به اقامت این سید نجیب ـ که به ما تعارف می‌کرد به جای او امامت نماز را داشته باشیم ـ آغاز شد و شگفت این‌که قدرت، هنوز نتوانسته است، کم‌ترین تغییری در تواضع گذشته او ایجاد کند.

نخست دوستان دغدغه‌ها و نگرانی‌ها و پیشنهادهایی را که به ذهنشان می‌رسید، مطرح کردند و سپس صندوق سینه خاتمی باز شد و در آن محفل خودمانی، برگ‌های نانوشته‌ای از تاریخ معاصر را برای ما بازگو کرد.

ابتدا من گفتم چرا در برابر صداوسیما واکنشی نشان نمی‌دهید که اخبار منفی از شما پخش می‌کند که مثلا گفته‌اید: «ما اشتباه کرده‌ایم»؟

خاتمی گفت: باید تذکر داد که از یک ساعت صحبت، نباید چنین گزینشی ناصواب به جامعه انتقال داده شود. سپس بحث را به قضیه اخیر قم کشانید و گفت: وقتی در آن شب من به حرم وارد شدم، از استقبال مردم، اوضاع حرم به هم خورد و عده‌ای که بودند، با چه شور و صداقتی برای بوسیدنم ابراز احساسات کردند و به من نزدیک می‌شدند. در میان آن جمع تقریبا هزار نفری، یک نفر از دور گفت: آقای خاتمی خدا از سر تقصیرات شما بگذرد که در دوران شما چقدر جوان‌های ما بی‌دین شدند. به او اشاره کردم، جلو بیاید و حرف بزند که نیامد و رفت.

خاتمی از فرصت‌هایی گفت که از دست رفته است، مثل این‌که شش ماه پس از جنگ عراق، آمریکایی‌ها که از قضیه عراق گیر کرده بودند، از ما می‌خواستند برای حل مشکلشان به آنان کمک کنیم و پاول، وزیر دفاع آمریکا رسما در مصاحبه‌‌ای گفت: راه‌حل عراق، مذاکره مستقیم با ایران است. دوستی به خاتمی گفت: خاطراتتان را بدهید تا منتشر کنم و او گفت: خاطرات من تا بیست سال دیگر قابل نشر نیست! و بعد گفت: حداقل بیست سال! و اشاره‌ای به ناگفته‌های قتل‌های زنجیره‌ای کرد و من با خودم اندیشیدم که آنچه الان می‌نویسیم و می‌خوانیم، و می‌خوانند و می‌نویسند، همه تاریخ نیست، گزینش‌شده آن است!

خاتمی بحث را به مسئله حساسیت‌هایش کشاند و از این‌که برخی، امروز جمهوریت مطرح‌شده از سوی امام را به راحتی به حکومت تعبیر و تبدیل و امام را به فریب‌کاری متهم می‌کنند و خاطره‌ای ناشنیده گفت که در دوران مسئولیتش در مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ آلمان، عده‌ای از مسلمانان با وساطت او به پاریس رفته‌اند و با سفارش وی، مرحوم حاج احمد آقا به آنان وقت ملاقاتی با امام داده است. آنان در این ملاقات به امام گفته‌اند، پول امکانات تبلیغات و همه چیز شما با ما، به شرط این‌که شما مسئله احیای خلافت اسلامی را در عالم مطرح کنید. امام نیز به درخواست آنان پاسخ منفی داده و فرموده بود: بلند شوید و بروید. دیدگاه من تنها جمهوری اسلامی است و آنان با دست خالی از پیش ایشان برگشته‌اند!

خاتمی نگران وعده‌ها و حرف‌هایی بود که ممکن است در درازمدت بر دامنه ناامیدی‌ها بیفزاید.
وی همچنان از سهم‌خواهی‌های بعضی جریانات اظهار نگرانی می‌کرد که به او گفته‌اند، ما شما را سر کار آوردیم. او با تعجب می‌گفت: این حرف‌ها را به من می‌زدند، در حالی که دو سال پس از انتخاب من، در سال 78 تشکلشان درست شد! او ادامه می‌داد: حالا ایراد می‌گیرند، جریان اصلاحات سر نداشت و به نمونه‌ای اشاره کرد که به آنان گفتم، ادامه تحصن مجلس صحیح نیست، تا اینجا کافی است، به آن پایان دهید،گوش نمی‌دادند.

خاتمی خبر دیگری هم داد و آن این‌که کادر حدود 150 نفره‌ای از وزیران و معاونان وزیران و دیگر مدیران ارشد دو دوره مسئولیت او و برخی نخبگان را در هر ماه می‌بیند و با آنان به تبادل نظر می‌نشیند و من خوشحال شدم از این‌که در گوشه‌ای از شرق در مؤسسه‌ای که نام باران بر آن نهاده است و چه پرمعنی، قرار است به تجربه‌ها بها داده شود!

جلسه ساعت 2:30 بعدازظهر تمام شد و همه تشنه و گرسنه برخاستیم. چه دلی دارد این سید که با این همه ناگفته و ملامت‌کشی از خودی‌ها، باز این همه زیبا لبخند می‌زند و شوخی می‌کند...!

** کاش از دریافت 300 میلیون رشوه (هدیه) شهرام جزایری سئوال می کردید و اینکه اقای حاجی رئیس ستاد انتخابات وقت با ان چه کردند.

** شما با بازسازی چهره خاتمی چطور  می خواهید مصیبت های وارده بر مردم را از یادها ببرید؟

** نظر شما؟

                                        baztab.com  یا حق.

 




رهائی ::: دوشنبه 85/2/25::: ساعت 10:50 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 5


بازدید دیروز: 4


کل بازدید :79142
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<